گنجور

عطار » مختارنامه » باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ ب‍یحوصله و معانی كه تعلّق به » شمارهٔ ۹

 

ای همچو سگی به استخوانی قانع

تاکی باشی به خاکدانی قانع

چون هر نَفَست هزار جان در راه است

از بهرِ چه‌ای به نیم جانی قانع

عطار
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۱

 

آن که بود از تو به یک حرف زبانی قانع

این زمان نیست به صد لطف نهانی قانع

غیر کز مرده لان بود به یک پرسش تو

نیست اکنون به حیات دو جهانی قانع

ابر لطف تو به سیلاب جهانی مشغول

[...]

محتشم کاشانی