گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۷

 

می کنم پرواز ذوق جانفشانی را چه شد

در جوانی حال ایام جوانی را چه شد

من نمی نالم ز شرم اما کرم را سجده ای

رحم استغنا و عجز ناتوانی را چه شد

باده می نوشیم اما نشئه ای در کار نیست

[...]

اسیر شهرستانی