×
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۱
عقلیم و طفل مکتب نادانی خودیم
گنجیم و خانه زاد پریشانی خودیم
ما را به خاک رهگذری کرد روشناس
در زیر بار منت پیشانی خودیم
طعن حسود بت پی آزار ما کم است
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶۰
خلوتپرست گوشهٔ حیرانی خودیم
یعنی نگاه دیدهٔ قربانی خودیم
ما را چو صبح باگل تعمیرکار نیست
مشتی غبار عالم ویرانی خودیم
لاف بقا و زندگی رفته نازکیست
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶۱
عزت کلاه بی سر و سامانی خودیم
صد شعله نازپرور عریانی خودیم
آیینه نقشبند گل امتیاز نیست
محو خیال خانهٔ حیرانی خودیم
گوهر خمار بستر و بالین نمیکشد
[...]