گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۶

 

ساقی اگر کم شد میت دستار ما بستان گرو

چون می ز داد تو بود شاید نهادن جان گرو

بس اکدش و بس کدخدا کز شور می‌های خدا

کرده‌ست اندر شهر ما دکان و خان و مان گرو

آن شاه ابراهیم بین کادهم به دستش معرفت

[...]

مولانا
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵

 

شد وقت گل به باده مرا طیلسان گرو

با زاهدان به توبه چه دارم زبان گرو

ماه زمین تویی چه عجب گر به نزد حسن

ماه زمین برد ز مه آسمان گرو

بوسی به نسیه ام بده از لب که می نهم

[...]

جامی