×
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۷
زخم دل کم نیست، سامان گر نباشد گو مباش
غنچهٔ گل هست، پیکان گر نباشد گو مباش
کشتی ما چشم دارد بر خطر همچون حباب
چون نسیمی هست، طوفان گر نباشد گو مباش
آنکه وقت کشتن من رحم بر حالم نکرد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۹۷۶
شمع بر خاک شهیدان گر نباشد گو مباش
لاله در کوه بدخشان گر نباشد گو مباش
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸۰
شمع بر خاک شهیدان گر نباشد گو مباش
لاله در کوه بدخشان گر نباشد گو مباش
سبزه تیغ تو میباید که باشد تازهروی
باغ ما را شبنم جان گر نباشد گو مباش
فرش ما افتادگی، اسباب ما آزادگی
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸۱
خانه دنیا به سامان گر نباشد گو مباش
نقش بر دیوار زندان گر نباشد گو مباش
حسن گیرا رانباشد حاجت دام و کمند
زلف بر رخسار جانان گرنباشد گو مباش
لعل سیرابش به داد تشنه جانان می رسد
[...]