گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۸

 

پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد

هم توان زیستن، ار جای به جا نگذارد

این که هر بار گذارد قدم و زار کشد

هم به یکبار همان تیغ چرا نگذارد؟

هیچ رنجیش مباد، ار چه درین بیماری

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۵

 

گر دست هوای تو به دلها نگذارد

خمیازه گلها به چمن پا نگذارد

از بسکه زیاد مژه ات محشر نیش است

ترسم که تپیدن به دلم پا نگذارد

سرو تو چه شد کز چمن دیده نروید

[...]

اسیر شهرستانی