گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۶

 

جسمم چو شمع در غم جانان گداخته

تنها نه تن که در بدنم جان گداخته

بگداخت جان بجسمم و بس خوش دلم که هست

خالص زری کز آتش سوزان گداخته

پروانه سوخت زآتش دیدار و دم نزد

[...]

آشفتهٔ شیرازی