گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۱

 

دل باز به جوش آمد، جانان که می آید

بیمار به هوش آمد، در مان که می آید

وه جان کسان هر سو، صد قلب روان از پس

خوانیش چنین لشکر، سلطان که می آید

ای دل، تو نمی گفتی کاینک ز پی مردن

[...]

امیرخسرو دهلوی