گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۱۳

 

چارهٔ کار من آن زمان که توانی

گر بکنی راضیم چنان که توانی

داد طلب کردم از تو داد ندادی

گر ندهی داد می‌ستان که توانی

گفته بدی من ندانم و نتوانم

[...]

عطار