گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۲

 

آسان مکن تصور بار مغان کشیدن

سر می‌دهد به سنگت رطل‌ گران ‌کشیدن

نشر و نمای هستی چون شمع‌ خودگدازیست

می‌باید از بهارت رنج خزان کشیدن

بیهوده فکر اسباب خم ریخت در بنایت

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۳

 

از چرخ بار منت تا کی توان کشیدن

باید به‌پای مردی دست از جهان کشیدن

توفان‌ کن و برانگیز گرد از بنای هستی

دامان مقصد آخر خواهی چنان کشیدن

یک نالهٔ سپندت از وهم می‌رهاند

[...]

بیدل دهلوی