گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۹

 

داور جانی، پس این فریاد جان چون نشنوی

یارب آخر یارب فریاد خوان چون نشنوی

داد خواهم بر درت در خاک و خون افغان کنان

گیر داد عاشقان ندهی فغان چون نشنوی

آه سوزان کز ره دل می‌برم سوی دهان

[...]

خاقانی