گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳۰

 

ای جهانی کشته، جان چند کس خواهی شدن؟

تهمت آلود زبان چند کس خواهی شدن؟

من ز دورت هم نبینم، تو علی رغم مرا

مونس چشم و روان چند کس خواهی شدن؟

جان دهد هر کس که بیند ناگهت، زین گونه گو

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۵۳

 

زندگی بخشا! روان چند کس خواهی شدن؟

کشته بسیارست، جان چند کس خواهی شدن؟

شد جگرگاه زمین از کشتگانت لاله زار

مرهم داغ نهان چند کس خواهی شدن؟

چون کتان شد جامه جانها شق از مهتاب تو

[...]

صائب تبریزی