گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰۵

 

تو سروی و گل خندان همانکه میدانی

رخ نو شمع و شبستان همانکه میدانی

نماز شام تو پیدا شدی و شد فی الحال

ز شرم روی تو پنهان همانکه میدانی

اب تو آرزوی جان مردم است و مرا

[...]

کمال خجندی