گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۲

 

ای خوش آن دم که مرا جان بر جانانه رسد

مرغ روحم ز قفس بر در کاشانه رسد

آشنایان غمت تشنه بر آب وصلند

جرعه ای ده که مبادا که به بیگانه رسد

دل بیچاره به بحر غم تو غوّاص است

[...]

جهان ملک خاتون