گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۶

 

آن دل به چه کار آید کان خانه تو نبود

وان موی چه بندد دل، گر شانه تو نبود

آنکو سر تو دارد، پس از سر خود ترسد

دیوانه خود باشد، دیوانه تو نبود

خواب اجلم گیرد از غایت بیخوابی

[...]

امیرخسرو دهلوی