گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

زآهم آتش به خانه افتاده ست

وز دل این یک زبانه افتاده ست

اشکم ازخانه بس که بیرون ریخت

رخنه در آستانه افتاده ست

ازدو چشمت که شوخ و فتنه گرند

[...]

جامی