گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷

 

از عشق تو جان نمی‌توان برد

وز وصل نشان نمی‌توان برد

بر خوان رخت ز بیم آن زلف

دستی به دهان نمی‌توان برد

دارم به لب تو حاجتی، لیک

[...]

اوحدی