گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۳

 

هرگز فلکم باده رخشان ندهد

جز درد غم ساقی دوران ندهد

خون جگری گر دهد آسان نوشم

می ترسم از آنکه اینهم آسان ندهد

اهلی شیرازی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴

 

خوش آنکه کنج غم خود بگلستان ندهد

سرشک سرخ بصد باغ ارغوان ندهد

کدام گنج که در کنج خاکساری نیست

رو از زمین بطلب هر چه آسمان ندهد

زفیض باطنی پیر جام محرومست

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۱۴

 

دل ما سلطنت فقر به سامان ندهد

ده ویرانه ما باج به سلطان ندهد

در ریاضی که دل سوخته من باشد

باغبان آب به گلهای گلستان ندهد

نشود رتبه خردان به بزرگان معلوم

[...]

صائب تبریزی