گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۳

 

دل من خون شد و جانان نداند

وگر گوییم قدر آن نداند

مسلمانان، کرا گویم غم عشق؟

که کس کار مرا سامان نداند

مسیحا مرده داند زنده کردن

[...]

امیرخسرو دهلوی