×
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۵
شوق روزی که پی چاک گریبان میگشت
عمرها بود که مجنون تو عریان میگشت
یاد معماری مجنون که ز خاکستر دل
رنگ هر خانه که میریخت بیابان میگشت
گردش چشم تو روزی که شکارم میکرد
[...]
۴ بیت