گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۵

 

زما همی گذری و به ما نمی نگری

چه جرم رفت و جنایت چرا نمی نگری

ز جور آنکه قفا سوی ما کنی و روی

همی کنیم فغان وز قفا نمی نگری

هزار سوخته دل از پی تو وای کنان

[...]

جامی