گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۴

 

درین ره ای خضر از خار پا نمی‌میری

ترا گمان که ز آب بقا نمی‌میری

زمانه راستی‌ام یاد داد و گفت چو خضر

به دست تا بودت این عصا نمی‌میری

چو در محیط تعلق نمردی ای درویش

[...]

سلیم تهرانی