گنجور

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱

 

دل نعره زنان ملک جهان می طلبد

پیوسته وجود جاودان می طلبد

مسکین خبرش نیست که صیاد اجل

پی بر پی او نهاده، جان می طلبد

باباافضل کاشانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۱۳۱

 

جانم شب و روز از تو نشان می طلبد

و احوال تو پیدا و نهان می طلبد

این طرفه که از هر که نشان می طلبم

او نیز چو من تو را به جان می طلبد

اوحدالدین کرمانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۸

 

لب لعلت ز جهانی دل و جان می طلبد

دل و جان را چه محل هر دو جهان می طلبد

چون قد سرو روانت بخرامد به چمن

در نثار قدمش روح و روان می طلبد

بلبل جان من از شوق گل رخسارت

[...]

جهان ملک خاتون