گنجور

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

کسیکه دور شدت چون ز آستان میرد

به آنکه بر درت از جور پاسبان میرد

شهید میرد اسیر قفس چه رشک برد

بطایری که چو میرد در آشیان میرد

کسیکه زنده عشقست جاودان باقیست

[...]

مشتاق اصفهانی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۷

 

گفتم ز غمت عاشق حیران میرد

گفتا بگذار تا بحرمان میرد

سیراب بسر چشمه ندارد آری

از تشنه خبر که در بیابان میرد

مشتاق اصفهانی