گنجور

عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۵۰

 

هم عقل ز کُنْه تو نشان میجوید

هم فهم ترا گرد جهان میجوید

ای راحت جان ودل! عجب ماندهام

تو در دل ودل ترا به جان میجوید

عطار
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۱

 

عاشق آن است که معشوق به جان می جوید

می رود بی سروپا گرد جهان می جوید

همچو مجنون همه جا لیلی خود می طلبد

همه لیلی طلبد وز همگان می جوید

می کند دلبر سرمست مرا دلجوئی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی