×
عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴
دلم ز عشق تبرا نمیتواند کرد
صبوری از رخ زیبا نمیتواند کرد
غم از درون دل من برون نمیآید
که ترک مسکن و ماوی نمیتواند کرد
بروی خوب مرا دیده روشنست ولی
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۷۲
سبکروی که ز سرپا نمی تواند کرد
سفر چو قطره به دریا نمی تواند کرد
ز بس که منفعل از کرده های خویشتن است
فلک نگاه به بالا نمی تواند کرد
کسی که سیر پریخانه قناعت کرد
[...]