گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

آن زلف مشوش بین در عنبر و بان منگر

و آن قامت دلکش بین در سرو روان منگر

بالعل لبش خطی در نام بدخشان کش

آسایش جانداری ز آسایش جان منگر

گوید که جهان و جان تاخیر مکن گو، هان

[...]

۷ بیت
اثیر اخسیکتی