گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۳

 

ای باد مکش برقع جانان مرا باز

روشن مکن این آتش پنهان مرا باز

ساقی مدهم باده بیاد لب آن شوخ

در آتش حسرت مفکن جان مرا باز

آسوده درونم نفسی گو مگشا زلف

[...]

اهلی شیرازی