گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴

 

آن که خودرو لاله اش داغ نهانم تازه کرد

سبزه ترکز لبش برخاست جانم تازه کرد

گر نبارد خوی چکان رخسار او باران لطف

روضه امید خود را کی توانم تازه کرد

با سگانش دوستی شرح وفای من بگفت

[...]

جامی