گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۳

 

مرا هر شب زدیده خون دل غلتان فرود آید

چه پنداری شراب عاشقی آسان فرود آید؟

دل و عقل، آنگهی عشق، این کجا باشد روا آخر؟

که مرغ کعبه در بت خانه ویران فرود آید

سحرگه خشک دیدی ز آه من، ای مرغ بستانها

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۰

 

به خانه ای که چنین میهمان فرود آید

همای سدره در آن آشیان فرود آید

زمی سعادت و طالع که او شبی چون ماه

به کلبة من بی خان و مان فرود آید

از تشنگی دل و جان بر چه زنخدانش

[...]

کمال خجندی