گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲

 

برلب رسید جان که به جانان فرستمش

شد جمله درد دل که به درمان فرستمش

طی شد چو نامه عمر ز هجران او مرا

کو قاصدی که نامه هجران فرستمش

ریزم به جیب و دامن قاصد ز دیده اشک

[...]

جامی