گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

فراقت نیش غم ما را چنان در جان شکست ای جان

که گفتی تیر جست از شست و در سندان شکست ای جان

ندید از کان عشق ای بت دل من گوهر وصلت

که دل را با تو هم زاول گهر در کان شکست ای جان

چو در زلفت نهادم دل برفتی زلف بشکستی

[...]

مجیرالدین بیلقانی