گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹

 

چرب‌نرمی می‌کند کوته‌زبان شمشیر را

سخت‌رویی می‌شود سنگِ فِسان شمشیر را

سینه‌صافان بی‌خبر از رازِ عالم نیستند

هست در پردازِ جوهرها نهان شمشیر را

سیل در معموره‌ها دادِ خرابی می‌دهد

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵

 

گرکنی با موج خونم همزبان شمشیررا

می‌کشم در جوهر از رگهای جان شمشیر را

می‌دهد طرز خرم فتنه پیکر قامتت

پیچ وتاب جوهر از موی میان شمشیر را

از خم ابروی خونریزتو هر جا دم زند

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶

 

هرکجا تسلیم بندد بر میان شمشیر را

می‌کندچون موج‌گوهر بی‌زبان شمشیر را

سرکشی وقف تواضع‌کن‌که برگردون هلال

می‌کندگاهی سپرگاهی‌کمان شمشیر را

تا به خود جنبی سپر افکندهٔ خاکی و بس

[...]

بیدل دهلوی