گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۳

 

گر جنون جوشد به این تأثیر احسانش ز سنگ

شیشهٔ نشکسته باید خواست تاوانش ز سنگ

بر سر مجنون‌ کلاهی گر نباشد گو مباش

عزتی دیگر بود همچون نگیندانش ز سنگ

ناز پرورد خیال جور طفلانیم ما

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۴

 

کعبهٔ دل‌ گرچه دارد تنگ ارکانش ز سنگ

می‌دهد تمکین نشانی در بیابانش ز سنگ

محو دیدار ترا از آفت دوران چه باک

کم نمی‌باشد حصار چشم حیرانش ز سنگ

عشرت مجنون چه موقوفست بر اطفال شهر

[...]

بیدل دهلوی