گنجور

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۸

 

عشق تو دردست و درمانش تویی

هست عاشق صورت و جانش تویی

آنچه در درمان نیابد دردمند

هست در دردی که درمانش تویی

سالک راه تو زاول واصلست

[...]

سیف فرغانی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

ای خوش آن دردی که درمانش توئی

خرّم آن راهی که پایانش توئی

گر به سر پویم ره مقصود را

غم ندارم زانکه پایانش توئی

کی هوای بوستانش در سر است

[...]

غبار همدانی