گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۷

 

نیست از خورشید و ماه این گنبد گردان سفید

ز استخوان بیگناهان است این زندان سفید

تیر آه از سینه ام بیرنگ می آید برون

وای بر صیدی کز او آید برون پیکان سفید

یوسف من زان همه قصر و سرای دلفریب

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۲

 

صبح شد در عرصهٔ‌گردون مگو خندان سفید

کف به لب آورده است این بختی کوهان سفید

تا کجا روشن شود عجز ترددهای خلق

بحر هم در خورد گوهر می‌کند دندان سفید

جاده‌پیمای عدم بودیم و کس محرم نبود

[...]

بیدل دهلوی