گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵۲

 

صبح دولت می دمد یا خود رخ جانانست این

بوی گل می آید این یا بوی آن بستانست این

دیدم از خنده نمک ریزانش، گفتم «برکه باز»

هم به خنده گفت «بهر سینه بریانست این »

ز آب چشم من گیاه مهر می روید مدام

[...]

امیرخسرو دهلوی