مرا پنج روز دگر مانده گیر

دو روز دگر عیش خوش رانده گیر

نخل خزان رسیده ما را فشانده گیر

برگ ز دست رفته ما را ستانده گیر

تعجیل در گرفتن دل اینقدر چرا؟

آهوی زخم خورده ما را دوانده گیر

زان پیشتر که خرج نسیم خزان شود

[...]

درس هستی فکر تکراری ندارد خوانده‌ گیر

ای فضول مکتب رنگ این ورق‌گردانده‌گیر

آنقدرها نیست بار الفت این کاروان

دامنت‌گرد نفس دارد چو صبح افشانده‌گیر

جزکف بی‌مغز از این دریا نمی‌آید برون

[...]