گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۵۹

 

ساقیم می رفت و رندان در پیش

جام می بر دست و مستان در پیش

عزم کردم تا خرابات مغان

عاشقان و می پرستان در پیش

نعره مستانه می زد دم به دم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۴۵۴

 

به ره گلشنم آید در زندان در پیش

هست در امنگهم صد خطر جان در پیش

هست در هر قدم وادی سرگشتگی ام

رهزن دین ز قفا، دشمن ایمان در پیش

طغرای مشهدی