گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸۹

 

یا رب، آن رویست یا گلبرگ خندان در نظر

یا رب، آن بالاست یا سرو خرامان در نظر

ای خوش آن ساعت که بینم آن رخ و گیرم لبش

باده خوش بر کف و گلنار خندان در نظر

تا تو، ای سرو خرامان، در چمن بگذشته ای

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۳۴

 

تا که آمد دیده را بالای جانان در نظر

خوش نمی آید مرا سرو خرامان در نظر

خرّم آن دم کز لب و رخسار او باشد مرا

جام باده بر لب و طرف گلستان در نظر

چون نظر بر رویت اندازم شود اشکم روان

[...]

جلال عضد