گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸

 

باد چون طره آن جان جهان درشکند

فتنه بینی که در عقل و روان در شکند

دل بر آتش نهم آن لحظه که آن عهدشکن

بر مه نو ز ره مشگ فشان در شکند

عهد کرد او که خورد خونم و می ترسم از آنک

[...]

مجیرالدین بیلقانی