گنجور

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۳

 

ای شاه چو آسمان کمان داری تو

وز تیر ستارهٔ روان داری تو

نشکفت که شاهی و جهان داری تو

تا دست زده در آسمان داری تو

امیر معزی
 

عطار » مختارنامه » باب چهل و یكم: در صفت بیچارگی عاشق » شمارهٔ ۱۸

 

چون حسن و جمال جاودان داری تو

شور دل و شیرینی جان داری تو

چون این داری و جای آن داری تو

بس سرگردان که در جهان داری تو

عطار