گنجور

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

گر شود آن شوخ با من مهربان دارم عجب

گر کند از یک نگاهم قصد جان دارم عجب

آتشی کز عشق آن بدخو به جان دارم چو شمع

گر نسوزد مغزم اندر استخوان دارم عجب

از هدف دائم خدنگ صاف بیرون می‌رود

[...]

قصاب کاشانی