گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴

 

به مژگان خارخار از سینه می رویاند آتش را

به یاقوت لب از رخ رنگ می گرداند آتش را

کبابم می کند آن مست بی پروا، نمی داند

که هر یک قطره اشک من به خون غلتاند آتش را

سپند من ندارد تاب مهتاب و تو سنگین دل

[...]

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

چنان سودای او بر خویشتن پیچاند آتش را

که دود رفته در سر باز می‌گرداند آتش را

چو شمع چهره از برق طلوع می برافروزد

به گرد خویش چون پروانه می‌گرداند آتش را

نگاه گرم از بیمش نهفتم در پس مژگان

[...]

فیاض لاهیجی