گنجور

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷

 

می توان جان باخت اما از وفا نتوان گذشت

مگذر از حق از سر این ماجرا نتوان گذشت

گر نباشد پای همت لنگ، ای موسی چرا

در طریق ترک از چوب عصا نتوان گذشت؟

زلف او زنجیر در پای صبا می افکند

[...]

سعیدا