گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در مدح خاقان کبیر جلال الدین والدنیا شروان شاه اخستان

 

شرطی کز اول داشتی با عشق خوبان تازه کن

با یوسفان گرگ آشتی پیش آر و پیمان تازه کن

ای عاشق جان بر میان، با دوست نه جان در میان

نقش زر سودائیان از مهر سلطان تازه کن

ساقی فریب آمیز بین مطرب نشاط انگیز بین

[...]

خاقانی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۱

 

جانا، به حق دوستی، کان عهد و پیمان تازه کن

جان را به رخ دل بازده، دل را ز لب جان تازه کن

از دل برون کن کینه را، صافی کن از ما سینه را

آن عادت پیشینه را، پیش آر و پیمان تازه کن

این درد پنهانم ببین، وین محنت جانم ببین

[...]

اوحدی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۶

 

ای دل ای دل مهرآن مه ورز وایمان تازه کن

سر بنه در پای جانان عهد وپیمان تازه کن

عالم غیبت شهادت میشود از روی دوست

کهنه شد چون کفر دینت خیز وایمان تازه کن

خاک پایش گر نیابی رو زگرد دامنش

[...]

سیف فرغانی