×
عطار » مختارنامه » باب بیست و ششم: در صفت گریستن » شمارهٔ ۱۹
گفتم:دل من که خانهٔ جان اینست
از دیده خراب شد که طوفان اینست
گفتا که چو آب چشم داری بسیار،
در آب گذار چشم، درمان اینست
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰
ای دل تو و درد او که درمان اینست
غم میخور و دم مزن که فرمان اینست
گر پای بر آرزو نهادی یکچند
کشتی سگ نفس را و قربان اینست
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶
آنکه برده ست دلم زلف پریشان اینست
آنکه کشته ست مرا نرگس فتان اینست
آمد آن سرو خرامان و به خاکم بنشست
وه که با جان رود، از سرو خرامان اینست
ز آشنایی خطرم باشد و می گفت حکیم
[...]
اوحدی » جام جم » بخش ۳۲ - ذبابهٔ این فصل در سری چند مرموز
نام این عالم میان اینست
سومین صورت جهان اینست