گنجور

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷

 

درد جانان عین درمان است گویی نیست هست

رنج عشق آسایش جان است گویی نیست هست

عشق سرگرم عتاب و عشق ما زان در عذاب

صبح محشر شام هجران است گویی نیست هست

مشرق خورشید خوبی مطلع انوار عشق

[...]

۹ بیت
فروغی بسطامی