گنجور

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱

 

دلستانی که بجان نیست امان از چشمش

شد بیکبار پر از فتنه جهان از چشمش

دوست هرجا که نظر کرد بتیر غمزه

زخم خورده دل صاحب نظران از چشمش

هرچه از دیدن آن دوست ترا مانع شد

[...]

سیف فرغانی