گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۵

 

باز مست آمدنش نازکنان از جایی ست

زان یکی کار در آن کنج دهان از جایی ست

دل سبک می شودم، دوش مگر غایب بود

این زمان در سرش، این خواب گران از جایی ست

باز دیوانه ام و سلسله صبر کسی ست

[...]

امیرخسرو دهلوی